آرشیو مطالب

9ماهگی 4 دست و پا می رفتم به شکلی خاص

٤دست و پا رفتن پسرم خیلی خنده دار و جالب بود آخه زانوهاشو رو زمین نمی ذاشت با پنجه دست و پنجه پا راه می رفت مثه یه موجود عجیب نی نی بدجنس نی نی مهربون ...

نویسنده : مامان کارن( رزیتا )

18:03

14 شهريور 1392

355 0 1 ادامه مطلب

دو ماهه بودم که می خندیدم

من و بابا همش منتظر خنده هات بودیم که بالاخره برامون خندیدی البته بعد از 40روزگیت هم لبخند می زدی ولی 2 ماهگی با صدا می خندیدی. وای که چقد ما ذوق میکردیم. ...

نویسنده : مامان کارن( رزیتا )

10:31

13 شهريور 1392

924 0 0 ادامه مطلب

وقتی یک ماهه بودم عروسی دایی مجیدم بود

چقدر استرس داشتم واسه عروسی ، آخه کارن خیلی کوچیک بود همش نگران بودم که : اگه سردش شه چی ، اگه گرسنه ش شه، اگه سر و صدا اذیتش کنه و.... ولی اونقدرا که می ترسیدم سخت نبود البته آسون هم نبود ...

نویسنده : مامان کارن( رزیتا )

10:30

13 شهريور 1392

234 0 1 ادامه مطلب

3ماهگی رفتم آتلیه

واسه اولین بار من و خاله بهاران بردیمت آتلیه صحنه کلی ازت عکس گرفتن دوربین که فلش می زد یه لحظه چشات طو ری باز می شد که من وبهاران خنده مون می گرفت. ...

نویسنده : مامان کارن( رزیتا )

10:30

13 شهريور 1392

1319 1 2 ادامه مطلب

روزی که به دنیا اومدم

پسرم قشنگترین روز توی زندگی من و بابات روز تولدته .تو زیباترین هدیه پروردگاری واسه ما. نیم ساعت پیش به دنیا اومدم ذوست داریم دوست داریم دوست داریم می پرستیمت ...

نویسنده : مامان کارن( رزیتا )

10:30

13 شهريور 1392

384 0 0 ادامه مطلب

1 ...13 14 15 16

دنیای ما **کارن**

9ماهگی 4 دست و پا می رفتم به شکلی خاص

دو ماهه بودم که می خندیدم

وقتی یک ماهه بودم عروسی دایی مجیدم بود

3ماهگی رفتم آتلیه

روزی که به دنیا اومدم

دنیای ما کارن