دنیای ما **کارن**

دوستای گلم یه مدتی نمی تونیم بهتون سربزنیم - لطفا ما رو ببخشید مامان امتحانات پایان ترمش شروع شده باید درس بخونه دوستون داریم یه دنیا ...

موهای کاکاری جون رو دیگه می تونیم ببندیم ولی بعد از تولدش کوتاشون می کنیم آخه می ترسیم رو روند رشدش تاثیر بذارن ...

نازی پسرم عاشق کتابه کلی کتابای قشنگ داره همشون رو می خونه و واسه مامان بابا تعریف می کنه کارن : غوششش آخ بووووووووووووم اه (می خنده  )  ااااااا خاش هاپو مامان : خب بعد چی شد؟؟؟ کارن : ااااا غوووش دست  گم بوووووووووووووووومممم و این مکالمه تا ٥ دقیقه ادامه دارد.......... جایگاه کارن وقتی مامان تو آشپزخونه کار داره: ...

بالاخره 11/10/92 خرم آباد سفیدپوش شد و کارن جونم دومین برف زندگیش رو دید. خدایا شکرت اینم یه آدم برفی وحشتناک     ...

کفشای بابا رو از جا کفشی میندازه بیرون و کفشای خودشو میذاره تو جاکفشی عاشق این کارش شدیم و کلی ذوق کردیم ...

کارن جونم فقط و فقط بااین عروسکاش می ره دستشویی یکی هم نه سه تا اول اونا جیش می کنن بعدش کارن جون اسمهاشون: این پسر- عسل - اون پسر ...

دیروز رفتیم باشگاه سوارکاری دایی بهنام  کارن جونم کلی با اسبا و هاپو کوچولو که اسمش ادبه سر وکله زد و خوش گذروند فقط هوا  خیلی خیلی سرد بود و زیاد نتونستیم بمونیم کارن و دختر خاله نیلوفر کارن و نیلو و ادب کارن و هاپو(ادب ) نیلو و ادب     ...

یلداتون مبارک اینم هندونه ی شب یلدا - هنر نمایی مامانم   ...

دیروز من و بابا واسه مامان تولد گرفتیم البته تولد مامان ٢٤ آذره ولی بابا اون روز  وقت نداشت چون اول هفته بود واسه همین دیروز توی طبیعت سرد سرد سرد واسه مامان یه جشن کوچولو گرفتیم ( من -بابا-مامان- خاله رویا و آقا نوید شوهرش - دایی توماج و زن دایی فهیمه و فربدی چوچولو) ...