شیرین پسر
قربونش بشم داره برچسب میزنه رو دیوار خط خطیای روی دیوار رو هم که دارین
بعد از چند دقیقه داره برچسبا رو از رو دیوار بر میداره می چسبونه به لباسش ، میگم کارن جون چیکار می کنی ؟ میگه میخوام ببیم(ببرم) بچسبونم به کمد
دیشب رفته بود تو اتاق هیچ سر و صدایی ازش نبود رفتم سروقتش می بینم داره آرایش می کنه بدون اینکه چیزی بپرسم شروع کرده به توضیح دادن : دایم ایمل می زنم یوژ می زنم تا خوشحای شم (دارم ریمل می زنم رژ می زنم تا خوشحال شم )
- حالا خوشحال شدی مامان ؟
- آیه
- خب دیگه بیا بخوابیم
- نه واسا واسا کمی دیگه آیش بکونم
هزار ماشالا حرف زدنش خیلی بهتر و کاملتر شده یه جملاتی میگه که متعجبمون می کنه ولی الان حضور ذهن ندارم باید همون لحظه یادداشتشون کنم
تا ببینه حوصله ندارم یا بهش بگم این کارو نکن فوری میگه : مامان عصبانی نباش مهبون (مهربون) باش
و منو تو اوج عصبانیت آروم و خندون می کنه
خدایا هزاران بار ازت ممنونم بابت داشتن این فرشته ی مهربون
خدایا خودت نگهدارش باش
در آخر : کارن در حال تعمیر کردن ماشین بابا