یکی از بدترین هفته های عمرمون
هفته ای که گذشت یکی از بدترین هفته های عمر من و بابا و تو بود عزیز دلم بدجور مریض شدی (روده هات عفونت کرده بودن) کل آب بدنت رفت سه بار بردیمت دکتر دو بار آزمایشگاه کلی دارو و آمپول مصرف کردی اصلا غذا نمی خوردی فقط آب می خوردی (( آب سد بطی = آب سرد بطری)) من و بابا کلا روحیه مریضی رو نداریم فوری افسرده می شیم فکر میکنیم دنیا به آخر رسیده من که فقط گریه میکردم وقتی تو رو اونجوری بیحال می دیدم از 5 شنبه کم کم حالت بهتر شد یه خورده اشتهات باز شد و منو بابا هم یه کم روحیه گرفتیم
الهی بمیرم برات مامان که اینقد لاغر شدی ولی دکتر گفت نگران نباشم وقتی حالت خوب شه وزنت زود برمی گرده
اینا عکسای بعد از مریضیته بردیمت بیرون تا یه خورده هوا بخوری
بعدشم رفتیم خونه ی خاله و با ماشین آوا جون کلی بازی کردی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی