کارن سرهنگیکارن سرهنگی، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

دنیای ما **کارن**

یه روزخوب با همکارای مامان در آبشار زیبای بیشه

1394/2/13 10:19
1,160 بازدید
اشتراک گذاری

تردید دو دلی مامان و بابا که مامان فردا کارن رو با خودش ببره اردو یا نه ؟؟؟

وبالاخره تصمیم بر این شد که هر چند که حتما خیلی خیلی  اذیت می کنه  ولی خب ببره دیگه خسته

6/30 صبح  بیدارش کردیم و راه افتادیم سمت اداره ...همین که میدل باسی رو که قرار بود باهاش بریم رو دید کلی ذوق زده شد و داد می زد  وااااااای می بوس می بوس (مینی بوس) .... صبحانه نخورده بهش یه آبمیوه و کیک دادم که آبمیوه رو تا آخر خورد ولی به کیکه لب نزد .....بعد از نیم ساعت  آبمیوه خوردن همان و حالت تهوع و حال به هم خوردن و گریه و داد و بیداد و نگه داشتن ماشین برای بار سوم و اعصاب خورد مامان که با خودش می گفت دیدی چه اشتباهی کردم آوردمش  همان....

بعد از این که گلاب به روتون کل آبمیوه ای رو که خورده بود پس زد خوابش گرفت تا اینکه به مقصد رسیدیم ....و مادردرمانده کودک در آغوش پیاده شد ..... کودک به محض اینکه پیاده شد انگار برق از سرش پرید انگار نه انگار که اون بوده که حالش بد بوده شروع کرد به دویدن اینور و اون ور و  آب بازی و

.......................مادر بسیار خرسند شد زبان

بقیه در ادامه مطلب

بعد از کلی بازی و  بدو بدو  یه نیمرو   میچسبه

بعد از صبحانه قرار شد بریم سمت آبشار که حدود 15دقیقه ای پیاده روی داشت

و کارن شاد و شنگول با نازنین کوچولو راه افتادن

دم در کمپ یه قطار باری وایساده بود که راه رو بسته بود و معلومم نبود که کی حرکت کنه بنابراین تصمیم گرفتیم با چند حرکت رنجری بعضیا از روی قطار و بعضیا از زیرش رد شیم

شن بازی نی نی ها

بعد از دو سه ساعت بازی حالا باید برگردیم به کمپ برای ناهار

خوشبختانه قطاره رفته بود

یه خواب یه ساعته  بعد از ناهار

وقتی بیدار شد دوباره کلی بازی کرد

برگشتنی و لذت می بوس سواری

 خیلی خیلی خوشحالم که بردمش و اینقد بهش خوش گذشت

هر چند که خودمم همش دنبالش بودم و خیلی خسته شدم ولی ارزششو داشت

 

پسندها (8)

نظرات (11)

مریم مامان دونه برفی
13 اردیبهشت 94 12:38
سلام رزیتا جان چه کار خوبی کردی که کارن جون رو با خودت بردی . میتونم درک کنم که چقدر خسته شدی ولی دیدن ذوق و اشتیاق بچه ها واقعا خستگی رو از تن آدم بیرون می کنه.
مامان کارن( رزیتا )
پاسخ
سلام عزیزم ممنون ... آره واقعا با دیدن خوشحالیشون خستگی برات بی معنی میشه ... بوس برای امیر علی گلم
مامان مینای آرتین
13 اردیبهشت 94 23:36
به به معلومه که کلی لذت بردین رزیتا جون... خوشحالم ازخوشحالیتون عزیزم، با عکسهای قشنگی که گذاشتی احساس کردم کنارتون بودم، همیشه خوش باشید خانمی... کارن جونم ببوس
مامان کارن( رزیتا )
پاسخ
ممنون مینای عزیزززم شما هم همیشه شاد باشین بوس برای آرتین عسلی
مامان نرگس
14 اردیبهشت 94 7:09
رزیتا جون درسته شروع خوبی نداشت گردش ولی پایان خوشی داشت ارههههههه عزیزم خیلی کار خوبی کردی بردیش معلومه که خیلی خیلی بهش خوش گذشته
مامان کارن( رزیتا )
پاسخ
آره عزیزم پایانش خوش بود ممنونم مهربونم
مامان ِ یسنا
14 اردیبهشت 94 12:46
سلام دوست خوبم ... چه خوب که از این جور برنامه ها با همکارا میزارین... چه عکسایی ... چه آبشاری ... چه طبیعتی .... بهترین کارو کردی .. منم جات بودم حتما میبردمش .... خدارو شکر بهتون خوش گذشته ...
مامان کارن( رزیتا )
پاسخ
سلام عزیزززم ممنونم دوستم .... ما می کوبیم چندین کیلومتر میریم تا به این مناظر برسیم خوش بحال شما که هر روز از این مناظر زیبااا لذت می برین
مامان اهورا
14 اردیبهشت 94 15:19
خوبه فقط کمی اولش اذیت شد و بعد حسابی لذت برده مادر حاضره خودش اذیت بشه ولی بچه اش لذت ببره اینجوری خستگی از تن آدم بیرون میره
مامان کارن( رزیتا )
پاسخ
آره سارا جونم واقعا تا مادر نباشی این چیزا رو هرگزدرک نمیکنی
مامان روژینا
15 اردیبهشت 94 11:48
کار خیلی خوبی کردی رزیتا جونم کارنی رو با خودت بردیوای که چقد بچه ها خوشحال میشنبه به واقعا جای زیبایی رفتین دست شمال رو از پشت بستههمیه به گردش و شادی عزیز دلم
مامان کارن( رزیتا )
پاسخ
سلام ریحانه جونم دوست مهربونم .... یه گوشه ی کوچولو از شمال بود
مامان بردیا شیطون
18 اردیبهشت 94 2:27
سلام عزیزم ای جانم قربونش برم چه بزرگ شدهشرمند نت ندارم دیربه دیر میامسر بزنم
مامان کارن( رزیتا )
پاسخ
سلاااااام خدا نکنه عززززیزززم ...دشمنت شرمنده خیلی خیلی خوشحالمون کردی بوس برای بردیای عزیزم
مریم مامان آیدین
20 اردیبهشت 94 18:26
سلام رزیتا جونم به به خیلی خوب شد با خودت بردیش....وگرنه اخر شب ناراحت میشدی که چقدر میتونست بهش خوش بگذره اولش خیلی ترسیدم...خداروشکر که هرچی بود با همون تهوع خوب شدو تا آخر اردو بازی کرده و سرحال بوده عکس ها و طبیعت و شیطنت و بازی کارن هم عااالی بود عزیزم ایشالا همیشه اینجا از خوشی ها و گردش ها بخونیم دوستم
مامان کارن( رزیتا )
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم آره خودمم اولش خیلی ترسیدم گفتم نکنه مریض شده طفلک ولی خدا رو شکر زود خوب شد ...قربونت برم ببوس آیدین عزیزم رو
مامان فاطمه
24 اردیبهشت 94 14:19
همیشه به گردش چه عکسهای قشنگی چه جای زیبایی
مامان کارن( رزیتا )
پاسخ
ممنون خاله جون مهربون
مریم
4 خرداد 94 14:07
چه گل آقا کوچولوی مو طلایی
مامان کارن( رزیتا )
پاسخ
قربون شما خاله جون
مامان
5 خرداد 94 1:36
ای جان کارن خوشگلم. چقدر ناراحت شدم حالش بد شد. ولی اخرش معلومه حسابی بهش خوش گذشت. همیشه به سفر باشید رزیتا جونم. ببخشید دیر بهتون سر زدم.انگار وقت کم میارم همش. .
مامان کارن( رزیتا )
پاسخ
ممنون عزیزم قربونت برم راحیل جونم ....خواهش می کنم عزیزم درکت می کنم