نوروز 94
سلااااااااااااااااااام و صد سلام به دوستای گل و مهربون وبلاگی که عاشق تک تکتونم و دلم کلی براتون تنگ شده بالاخره تصمیم گرفتیم که آپ شیم
از نوروز بگم : نوروز امسال خیلی بد بود خیلی بد ............ درست سه روزقبل از عید مادر بزرگ کارن زمین خورد و پاش شکست ، می دونین که شکستن پا و جراحی اونم تو سن 80 سالگی چقدر سخت و وحشتناکه . از شب 26 اسفند تا امروز که 24 فروردینه هنوز بیمارستان بسترین و مرخص نشدن
کل برنامه های نوروزی (سفرمون به اصفهان و حتی عیددیدنی هامون ) تعطیل شد .تنها جاهایی که رفتیم خونه ی پدرم ، خواهرم ، داداشم و یکی از دائی هام بود ، حال و هوای خونه مون خیلی کسل کننده و بد بود، کامبیز که صبح و شب بیمارستان بود منم اصلا حال و حوصله نداشتم که سعی کنم اوضاع رو بهتر کنم ، تازه دو سه روزی میشه که از اون حال و هوا بیرون اومدم. کارن طفلک هم با دیدن صحنه های بیهوشی مادر بزرگش و دیدنش رو تخت بیمارستان وحشت کرده بود و کلا بهم ریخته بود منم متاسفانه چون خودم بهم ریخته بودم خیلی بد باهاش رفتار می کردم الان خیلی عذاب وجدان دارم واز دست خودم خیلی عصبانیم که چرا اجازه دادم کارن اون صحنه ها رو ببینه و اصلا چرا با خودم بردمش بیمارستان ..... بگذریم..............
ناگفته نمونه که وقتی خواهرم اینا از اصفهان اومدن ساعتهای خوبی هم باهم داشتیم البته با حضور کمرنگ پدر خانواده
بریم سراغ عکسها در ادامه مطلب
دریاچه کیو که متاسفانه من موفق نشدم یه عکس درست حسابی بگیرم تا زیبایی فوق العادشو ببینین
فرار از آب فواره ها که باد اونو می پاشید رو صورتش
کارن و پسر خاله ها (باربد جون و باراد جون )
دختر خاله (آوا جون) که کارن عاشقشه
بدش میاد دستاش چسبونکی شده
کارن جون فیلمش تو سال 94 این بودکه حاضر نبود هیچ لباس جدید و نویی رو بپوشه مگر اینکه بنده به زور و خشونت متوسل می شدم و اینکه هر جایی که می رفت عمرا اگه کلاه و لباسای گرمشو در می آورد حتی اگه سرتا پا خیس عرق می شد . این عکسا هم گواهش
پسردایی (فربد جون)
روستای دره دزدان و کارن خان که برای اولین بار جوجه رو بغل کرده
حاج خانوم کارن
بالاخره بعد از سه سال به عروسکات هم علاقمند شدی و اینجا مثلا با کالسکه آوردیشون پارک
و در آخر محمدرضا جون سه ماهه پسر عزیزترین دوستم شیواجون