یه روزخوب با همکارای مامان در آبشار زیبای بیشه
تردید دو دلی مامان و بابا که مامان فردا کارن رو با خودش ببره اردو یا نه ؟؟؟ وبالاخره تصمیم بر این شد که هر چند که حتما خیلی خیلی اذیت می کنه ولی خب ببره دیگه 6/30 صبح بیدارش کردیم و راه افتادیم سمت اداره ...همین که میدل باسی رو که قرار بود باهاش بریم رو دید کلی ذوق زده شد و داد می زد وااااااای می بوس می بوس (مینی بوس) .... صبحانه نخورده بهش یه آبمیوه و کیک دادم که آبمیوه رو تا آخر خورد ولی به کیکه لب نزد .....بعد از نیم ساعت آبمیوه خوردن همان و حالت تهوع و حال به هم خوردن و گریه و داد و بیداد و نگه داشتن ماشین برای بار سوم و اعصاب خورد مامان که با خودش می گفت دیدی چه اشتباهی کردم آوردمش همان.....
نویسنده :
مامان کارن( رزیتا )
10:19